محمد حسينزاده
اين روزها شبكه نمايش خانگي جاي سوزنانداختن نيست و تقريبا پلتفرمهاي مختلف براي همه روزهاي هفته، سريالهاي متنوعي دارند و سريالهاي متعددي هم در حال توليد و ساخت و يا در نوبت نمايش به سر ميبرند تا ترافيك سنگيني در شبكه خانگي شكل گرفته باشد و از آن طرف توليدات تلويزيون روز به روز ضعيفتر و بيكيفيتتر ميشود. سريال زخمكاري به كارگرداني محمدحسين مهدويان، فيلمساز جوان كشور اين روزها به شدت موردتوجه مخاطبان قرار گرفته است. سريال اجتماعي و تلخ كه برگرفته از كتابي با برداشت آزاد از داستان مكبث ميباشد. در اين سريال علاوه بر بازيگران شاخص و شناختهشده، بازيگران جواني هم حضور دارند كه حالا براي مخاطب بسيار محبوب شدهاند. مرتضی امینیتبار از بازیگران نوظهور اين عرصه ميباشد که با سریال زخمکاری، برای نخستین بار بازی در مدیوم تصویر در یک پروژه حرفهای را تجربه كرده است. مرتضی امینیتبار که کارش را از صحنه تئاتر آغاز کرده، در زخمکاری، نقش میثم (پسر مالک با بازی جواد عزتی) را بازی میکند که از قسمت نهم این سریال شاهد حضور پررنگتر او و سارا حاتمی، دیگر بازیگر جوان سریال هستیم که در میان طمعورزیها و بیاخلاقیهای اطرافیانشان درگیر یک ماجرای عاشقانه شدهاند. با مرتضي امينيتبار همراه شديم تا بيشتر درباره اين جوان تازهكار بدانيم…
-در ابتدا برايمان بگوييد كه اصلا بازي در اين سريال چطور به شما پيشنهاد شد؟
*آقای کیومرث مرادی، استاد تئاتر من که نزد ایشان شاگردی کردهام، به من گفتند که نقشی هست که لازم است برای آن تست بازیگری بدهی و من هم پذیرفتم. بدون آنکه بدانم این نقش برای چه کاری و کدام کارگردان است. ویدیویی از بازی من گرفتند که به آقای مهدویان داده بودند و خدا خواست و ایشان هم دوست داشتند و به این ترتیب، برای نقش میثم انتخاب شدم.
-از قبل با محمدحسين مهدویان آشنایی داشتید؟
*اصلا آقای مهدویان را تا روزی که به دفتر ایشان رفتم، ندیده بودم اما هر کدام از آثار آقای مهدویان را ۴-۵ بار دیده بودم. زمانیکه آقای کیومرث مرادی از من ویدیو میگرفتند، اصلا نمیدانستم قرار است آقای مهدویان آن را ببینند. وقتی به دفتر ایشان رفتم و پروژه زخم کاری را دیدم، قلبم ایستاد و اصلا فکر نمیکردم برای این سریال انتخاب شده باشم. من در جهان تصویر دنبال نقشی میگشتم که حتی ۱۰ دقیقه باشد، اما خدا به من نقش میثم را داد که بابت آن خدا را شاکرم.
-سابقه کار تئاتر هم دارید؟
*بله. من از ۱۷ سالگی کار تئاتر را در شهر قم شروع کردم و بعد از یک سال کار تئاتر، به تهران آمدم و در شرایط بسیار سختی دور از خانواده و با شرایط دانشجویی و زندگی در خوابگاه و… با گروههای دانشجویی تئاتر کار کردم و در چند نمایش هم بازی کردم. از جمله، نمایشهای راز بقا به کارگردانی صالح علویزاده، بیمکان به کارگردانی لعبت شعار، چهلم به کارگردانی امیر پیشوایی و مشاهیر به کارگردانی افشین واعظی.
-همچنان کار تئاتر را ادامه میدهید؟
*خانه من، سالن تئاتر است و هر جا بروم، باز باید به خانهام در تئاتر برگردم. بهتازگی نمایش مشاهیر را در سالن ملک روی صحنه بردهایم. درواقع هميشه مديون تئاتر بوده و هستم و طبيعتا هرگز آن را رها نميكنم.
-در سریال زخم کاری، سکانسهای سوارکاری هم داشتید… مهارت سوارکاری را از قبل داشتید یا برای این سریال تمرین کردید؟
*بعد از انتخابم برای سریال زخمکاری، به من گفتند که شما و خانم سارا حاتمی باید سوارکاری را یاد بگیرید و برای همین چندین جلسه تمرین سوارکاری رفتم. اسبهایی که ما با آنها تمرین کرده بودیم، اسبهای اصیلی نبودند. اسب اصیلی که خیلی سواری داده، نیاز دارد که سفت و سخت با آن برخورد کنید. اما من این را نمیدانستم و زمانیکه با این اسبها همان برخورد اسبهای تمرینی را داشتیم، رم میکردند و ما را به در و دیوار میکوبیدند. همه تصور میکنند که من سوارکار ماهری هستم در حالی که این اسبها من را به شدت به زمین کوبیدند و روز اول سوارکاری به شدت آسیب دیدم اما روز دوم توانستم سوارکاری کنم.
-به سوارکاری علاقمند شدید؟
*بله خیلی. من دلم برای اسبم خیلی تنگ شده است. يكجورهايي با اسب اخت شده بودم و سكانسهاي سواركاري برايم سكانسهايي جذاب و دوستداشتني بودند.
-از تجربه همکاری با محمدحسين مهدويان بگوييد؟
*نمیدانم چطور درباره او حرف بزنم. من او را فرمانده صدا میکنم، یک پدر و استاد بینظیر، یک کارگردان کاربلد و یک آدم حسابی حرفهای است. من و خانم سارا حاتمی کار اولمان بود و برای نخستینبار بود که در یک پروژه حرفهای جلوی دوربین میرفتیم. معمولا برای بازیگرانی که بازی در یک فیلم و سریال را برای اولینبار تجربه میکنند، شرایط بسیار سختتر است. چون باید بتوانی شرایط و فضای کار را به خوبی درک کنی و نمیدانی که آیا سایر عوامل و بازیگران شما را درون خودشان راه میدهند و میتوانی با آنها هماهنگ باشی یا خیر. محمدحسین مهدویان کاتالیزور همین داستانهاست، کاری میکند که اصلا آب توی دلت تکان نخورد و انگار نه انگار که اولینکار توست. روزی نبود که آقای مهدویان را بغل نکنم و به او نگویم که چقدر دوستش دارم. کارگردانی بهشدت حرفهای است و من خیلی از کار کردن با او لذت بردم و با افتخار، مهر شاگردی او را بر پیشانیام دارم.
-بازی بازیگر مقابل چقدر روی بازی شما تاثیرگذار است و بازی سارا حاتمی از نظر شما چطور بود؟
*بدون شک پارتنر روی بازی هر بازیگر بسیار تاثیرگذار است و خانم سارا حاتمی هم به شدت بازیگر باهوش و خلاقی بود و اگر چه هردوی ما اشکالاتی در کارمان داشتیم که ناشی از نابلدی ما بود، ولی سارا حاتمی به نظر من، بازیگر مستعد و درجه یکی است و آینده بسیار درخشانی دارد. امیدوارم که در آینده سیمرغ جشنواره فجر را در دستانش ببینیم.
-در این سریال بازیگران حرفهای زیادی حضور دارند و شما در نخستین تجربه جدی بازیگری در یک کار حرفهای همبازی آنها شدهاید… از تجربه بازی در کنار جواد عزتی و دیگر بازیگران حرفهای بگویید؟
*اوایل زخم کاری که فهمیدم که کاراکتر مالک همان مکبث است، عشق کردم و دیدم که انتخابها چقدر خوب و درست بوده است. جواد عزتی معجزهای برای این سریال بود و من هیچجا حتی یک نکته منفی درباره بازی او ندیدم و نشنیدم. جواد عزتی خیلی به من کمک کرد و خیلی به من محبت کرد طوری که انگار من برایش واقعا میثم بودم. کمکهای او در کیفیت بازی من بسیار تاثیرگذار بود. من فکر میکنم که آقای عزتی نابغه است و خداوند عزت را به کسی میدهد که خیلی دوستش دارد. دیگر بازیگران حرفهای هم از جمله خانم آزادیور و خانم توسلی که در این سریال پارتنر من بودند، آنقدر قوی هستند که تو نمیتوانی در حضور آنها خوب بازی نکنی. این پارتنرهای حرفهای تو را به جهان کاراکتر خودشان میبرند و در بطن قصه و ماجرا قرار میدهند. آنها بسیار سخاوتمندانه برای بهتر شدن سریال و یکدست شدن اثر به من که تازه این فضا را تجربه میکردم، کمک کردند و هر آنچه امروز شاهد آن هستیم حاصل یک تجربه جمعی و دلچسب است. بازی کردن با این گروه بازیگران جزو آرزوهای من بود و همکاری با هر کدام از بزرگوارانی که امروز شانس بازی با آنها را داشتم، یک اتفاق بزرگ برای زندگی حرفهای من محسوب میشود.
-خودتان چقدر با میثم این قصه همذاتپنداری کردید و چقدر به شخصیت خودتان نزدیک بود؟
*میثم از من به شدت دور بود. من در ناز و نعمت بزرگ نشده بودم و این خانواده مرفه و مشکلات این طبقه از جامعه که ناشی از رفاه زیاد بود و طمعکاریهای آنها برایم قابل درک نبود. من سعی کردم که نقش یک پسر خوب را برای این خانواده بازی کنم. با وجود آن که شخصیت من از میثم این قصه دور بود، اما این کاراکتر را دوست داشتم.
-شخصیت میثم را چطور دیدید؟
*من، میثم را نماد مخاطب میدیدم. مشکل میثم این بود که نگاه میکند و بیشتر از آنکه درگیر ماجراهای اطرافش باشد، فقط نگاه میکند و فقط یک ملجاء و پناه دارد و آن هم مائده است و به نظرم در قصه زخم کاری بسیار به میثم ظلم شد. آدمها به خاطر طمع و منافع خودشان کارهایی را انجام میدهند و وانمود میکنند که برای بچههایشان دست به این کارها میزنند و این مهمترین نکتهای است که باید دریافت شود. به خاطر نوع قصه و شرایطی که شخصیت میثم دارد در طول زمان پخش، واکنشهای متفاوتی ایجاد میکند که من سعی کردم این واکنشها را با راهنماییهای آقای مهدویان و آقای عزتی به بهترین شکل درک کنم. میثم به آرامی کاراکترش شکل میگیرد و بزرگ میشود و آن شک و تردیدی که از خانواده و اطرافیانش دارد کمک میکند تا با یک چهره متفاوت روبهرو شویم.
-درباره عشقی که میان میثم و مائده وجود دارد، چه فکر میکنید؟
*عاشقها همیشه کارهای عجیبی میکنند، هر چه هست بین این دو نفر، پاک است و حس مطلق. اما این ماجراها در جامعه امروز ما به سختی پیدا میشود و درک درستی از عشق وجود ندارد. شاید عشق را همان چیزی تصور کنیم که شعرا در اشعارشان آوردهاند، اما در جامعه امروز ما فقط یک ارتباط است با کسی که حس خوبی نسبت به او داریم، اما اطرافیانی هستند که تصور میکنند بهتر از تو میدانند که چه چیزی برای تو بهتر است، چه چیزی میتواند انرژی بهتر و حس بهتری را برای تو به ارمغان بیاورد، مثل ناصر در این قصه زخم کاری که میگوید من میدانم چه چیزی برای تو بهتر است.
-روزي كه كار را شروع كرديد فيلمنامه كامل بود؟
*متن مکبث را قبلا خوانده بودم اما به خاطر آنکه بتوانیم بازی شادابتری داشته باشیم، به صلاحدید آقای مهدویان فیلمنامه را قسمت به قسمت خواندیم و همین باعث میشد برخورد با اتفاقات داخل قصه با هیجان بیشتری شکل بگیرد. چون ما در فضای کار تازهکار بودیم دانستن انتهای قصه روی بازی ما در ابتدای داستان تاثیر میگذاشت. مثلا سکانس زندان را در اوایل فیلمبرداری سریال گرفتیم و جالب اینکه بازیگر مقابل من آقای کیومرث مرادی، استاد من است و چالش شاگرد و استادی داشتیم. برای همین این سکانس از جمله سکانسهای خوبی است که خاطره دلنشینی برایم ساخت.
-بازیگری تئاتر سختتر است یا بازیگری جلوی دوربین؟
*در تئاتر، شرایط متفاوت است. مخاطب میداند که ما در حال بازی هستیم و بازیگریم اما در مدیوم تصویر، من مجبورم کاری کنم که مخاطب باور کند من میثم هستم.
-رمان را خوانده بودید؟
*نه. رمان بیست زخم کاری را نخوانده بودم اما میدانستم که فیلمنامه برگرفته از مکبث شکسپیر است و من هم مکبث را میشناختم.
-سکانسهای بازی شما در این سریال هم مشمول سانسور شد؟
*بله. من و مائده قسمتهای زیادی داشتیم که رابطه عاشقانه زوج جوان را نشان میداد، که سانسور شد.
-نظر مردم را هم جويا ميشويد؟
* واکنش مردم نسبت به بازی و حضور من، فرآیندی سینوسی دارد. برخی به شدت انتقاد میکنند و عدهای هم تشویق که باز هم این مسیر را ادامه دهم. بازی در یک پلتفرم برای من یک تجربه متفاوت بود چون باعث میشود به خاطر حساسیتهای مخاطبان همواره یک اثر کاملا با کیفیت ببینند و به مخاطب احترام گذاشته شود.
-كمي بيشتر راجعبه خودتان برايمان بگوييد؟
*من اصلاتی افغانستانی دارم اما خودم در ایران و در شهر قم به دنیا آمدم. پدر و مادرم از اقوام تاجیک افغانستان هستند و ۲۵ سال پیش ساکن ایران شدند. ۱۵ ساله که بودم به عنوان مجری در یک شبکه انگلیسی زبان مشغول شدم و بعد از آن، بازیگری تئاتر را در قم شروع کردم. تقریبا هر کجا که کار کردم، همه میدانستند من افغان هستم و مشکل چندانی هم پیش نمیآمد. بیشتر واکنشها به این موضوع، تعجب بود. چون معمولا تا خودم نمیگفتم کسی به این قضیه پی نمیبرد. خوشبختانه در هنر کسی با این تبعیض نگاه نمیکند و من هم هیچوقت بین هنرمندان، خصوصا همکاران تئاتر احساس غربت نکردم. تا چشم باز کردم ایران و ایرانی دیدم. اینجا کشورم است. در طول ۲۲ سال زندگی، همه نوع رفتاری را تجربه کردم. اما کمکم یکسان و همسوتر میشویم. این روزها بیشتر داریم یکدیگر را میفهمیم.
-شرايط سخت امروز افعانستان را هم دنبال ميكنيد؟
*از کودکی قصههای تلخی راجع به طالبان شنیدهام اما امیدوارم همه چیز درست شود. مشکل اینجاست که به خبرهای ناگوار عادت میکنیم. تا الان، سهبار و برای مدت کوتاهی به افغانستان سفر کردهام. جهان میداند که افغانستان چه کشور غنی، زیبا و عجیبی است. مردمان سختکوش و صبوری دارد. مردمی که استحقاق ظلم را ندارند.