محمد حسينزاده
امیرحسین هاشمی بازیگر جوانی است که برای نخستین بار با فیلم سينمايي ایستاده در غبار، به کارگردانی محمدحسین مهدویان وارد سینما شد و پس از آن در همه آثار این کارگردان ایفای نقش کرد. درواقع او به مهره ثابت آثار اين فيلمساز جوان تبديل شد و البته كه درخشش و بازيهاي جذاب خودش نيز مزيد بر علت شد. امیرحسین هاشمی اخيرا در سریال جدید مهدویان با عنوان زخم کاری نيز ايفاي نقش کرد که شخصیتی زخمخورده و آسیبدیده از اجتماع بود و برای بازگرداندن از دسترفتههایش در زندگی، دست به هر کاری میزند و درنهايت سرنوشتي تلخ نصيبش شد. شايد افراد زيادي مانند كاراكتر او در زخمكاري وجود داشته باشند كه همه روزه آنها را ميبينيم. اين افراد نياز به درك از سوي جامعه دارند وگرنه قطعا به تباهي ميروند. با اميرحسين هاشمي همراه شديم تا درباره اين نقش و البته ديگر همكاريهايش با مهدويان بيشتر بدانيم…
-شايد بهتر باشيد با اين سوال شروع كنيم كه چطور براي نقش کریم انتخاب شدید؟
*من قبلا با آقای مهدویان کار کرده بودم و در اکثر آثارشان حضور داشتم، از جمله فیلمهای ایستاده در غبار، ردخون و لاتاری و حتی در ۲ سکانس از فیلم آخر ایشان با عنوان درخت گردو هم حضور داشتم. برای سریال زخم کاری هم ایشان با من تماس گرفتند و به کیومرث مرادی که کار انتخاب بازیگران را بر عهده داشت، معرفی شدم. درباره این پروژه صحبت کردیم چون کاراکتر کریم به لحاظ سن و سال کمی با من تفاوت داشت ولي در نهایت منجر به همکاری شد.
-درباره کاراکتر کریم بگویید؟
*من کریم را بهگونهای دیدم که آن را بازی کردم و در واقع، این مخاطب است که باید بگوید نقش کریم را چطور دیده و دریافت کرده است. اما در مجموع کریم ویژگیهایی به لحاظ شخصیتی دارد و فردی از طبقه ضعیف جامعه است که مورد ظلم قرارگرفته و خانوادهاش را با دسیسهای از سوی ساختار قدرتی که در آن پادویی میکرده، از دست میدهد. زندگی کریم از دست رفته، همسرش از دست میرود و فرزندش او را نمیشناسد و به خاطر زیادهخواهیهای آدمهای دیگر به لحاظ جایگاه اجتماعی، زندگی شخصی و شخصیتی، لطمات و آسیبهای فراوانی را متحمل میشود و دچار اعتیاد هم میشود و در نهایت همه اینها او را به قعر اجتماع تنزل میدهد و سرانجام فرصتی برای انتقام، جبران و بهدست آوردن همه آنچه از دست داده، برای او مهیا میشود که احساس میکند ممکن است دیگر چنین فرصتی نصیبش نشود.
-به نظر میرسید که کریم خیلی راحت آدم کشت و در اولین جنایت خود هم نهتنها هیچ عذاب وجدانی نداشت بلکه در حال تبدیلشدن به یک آدمکش حرفهای بود! اینطور نیست؟
*کریم که در مسیر زندگی خود صدمات بسیاری از نظر روحی، جسمی و شخصیتی دیده، با فراهم شدن شرایط تازه میخواهد که خودش را به هر قیمتی احیا کند و بچهاش را به خودش برگرداند و طبیعی است که در این مسیر دست به هر جنایتی میزند. او به فکر عوض کردن بازی زندگیاش است و فکر میکند این تنها فرصت زندگی اوست. مشابه کریم در جامعه ما کم نیست و هرکسی با توجه به ضربات و لطماتی که در زندگی به او وارد میشود، میتواند جای کریم قرار بگیرد و من معتقدم که شرایط یک جامعه باعث به وجود آمدن و خلق کسانی مثل کریم میشود. کریم، مجموعهای از عقدهها و فشارهایی است که از سوی جامعه، اجتماع کوچکی که با آنها کار میکرد و خانوادهاش به او وارد شده و در این شرایط هرکسی میتواند بهجای شخصیت کریم باشد.
-برخی به خشونتهاي زیاد در این سریال انتقادهایی داشتند… به نظر شما نمایش این خشونتها و سیگار کشیدنها میتواند بدآموزی داشته باشد؟
*نمایش هر چیز بدی، بهخودیخود بدآموزی ندارد. ما در یک اثر دراماتیک، جهانی را با کاراکترهایی خلق میکنیم که برخی از آنها رفتارهای ناهنجاری مثل سیگار کشیدنهای افراطی، انحرافات جنسی، خشنونتها و آدم کشیها را مرتکب میشوند. این بسیار مهم است که چه کاراکترهایی و در چه جهانی دست به چنین رفتارهای میزنند. اگر وجود چنین آدمهایی را از اساس منکر شویم، یعنی چشممان را روی حقیقت بستهایم و به این معنی است که برای احساس خطر مرگی که جامعه را تهدید میکند، در زمینه مسائل فرهنگی و اخلاقی دست به خودکشی بزنیم! همانطور که وقتی نور نباشد، تاریکی مفهومی ندارد و تا آتش نباشد، سرما احساس نمیشود، رفتارهای خوب و بد هم همینطور است و تا بد نباشد، خوبی معنا پیدا نمیکند. ضمن اینکه، این سریال دارای محدودیت سنی است و مخاطب باید بداند که کودکان و بچههای زیر ۱۵ سال نباید به تماشای این سریال بنشینند. اما درمجموع این انتقادها بیشتر از آنکه از سوی مردم عادی باشد از سوی نهادهای نظارتی شنیده میشود. مردم و مخاطب ما کاملا آگاه است و درک میکند که چه شخصیتهایی این جنایتها را مرتکب میشوند ولی وقتی کسانی خود را قیم مردم تصور میکنند که برای آنها تصمیم بگیرند چه صحنههایی را ببینند و چه صحنههایی را نباید ببینند، این نگاه محکوم به شکست است.
-با توجه به اینکه در همه آثار آقای مهدویان حضورداشتهاید، به نظر میرسد شما جزو بازیگران ثابت آثار آقای مهدویان باشید!
*بله من در بیشتر آثار آقای مهدویان همکاری داشتم و این برایم باعث افتخار است که بازیگر ثابت این کارگردان مستعد و درجهیک باشم. خیلی از بازیگران دنبال این هستند که با کارگردانهای مستعد و کار بلد کار کنند و مهدویان هم یکی از خوبهاست که به همکاری با او افتخار میکنم و فکر میکنم حتما چیزی در وجود من دیده که در همه آثارش نقشی را کم یا زیاد برای من در نظر گرفته و این امتیاز من است که این کارگردان همیشه روی من حساب میکند.
-اولین بار چطور با آقای مهدویان آشنا شدید و اولین تجربه همکاری شما با این کارگردان چطور شکل گرفت؟
*اولین بار، سال ۸۹ بود که آقای مهدویان مجموعهای را بانام آخرین روزهای زمستان درباره شهید حسن باقری برای شبکه یک ساخت و من هم برای حضور در این مجموعه تستهای گستردهای دادم. مهدویان میخواست که برای این مجموعه از بازیگران جوان و ناشناخته تئاتر استفاده کند و من هم یکی از این افراد بودم که برای بازی در این مجموعه، در دفترشان با او آشنا شدم که البته درنهایت منجر به همکاری در این مجموعه نشد، اما باب آشنایی ما از همان روز گشوده شد تا چند سال بعد که در فیلم ایستاده در غبار با ایشان برای نخستین بار همکاری کردم.
-شما نخستین بار با فیلم ایستاده در غبار وارد سینما شدید؟
*بله. این اولین فیلمی بود که در سینما جلوی دوربین رفتم و علاوه بر آثار آقای مهدویان، در سریال گیلهوا به کارگردانی اردلان عاشوری و فیلم سینمایی خورشید آن ماه اولین ساخته ستاره اسکندری نیز بازی کردهام.
-پیشنهاد تازهای هم داشتهاید؟
*پیشنهادهایی داشتم اما عجلهای ندارم و میخواهم وسواس بیشتری به خرج بدهم و در آثاری که برایم قابل دفاع باشند، ایفای نقش کنم.