شبكه نمايش خانگي در سالهاي اخير خصوصا در دوران كرونا موفق شده تا مخاطب زيادي را جذب كند. درواقع سرمايهگذاري مناسب، كارگردانان و فيلمنامهنويسان كاربلد و همينطور استفاده از بازيگران محبوب و شاخص، از جمله مواردي بوده كه به توليدات شبكه نمايش خانگي كمك كرده تا از تلويزيون به صورت كامل پيشي بگيرد. در سالهاي دورتر بعضا ديده ميشد كه به دلايل مختلف بعضي از سريالهاي شبكه خانگي نيمهتمام ميماندند و مخاطب به شدت از اين موضوع متضرر ميشد ولي در چندسال اخير اين اتفاق كمتر رخ داده بود تا اينكه سريال جزيره، دقيقا به همين سرنوشت دچار شد و در حالي كه تيمي قدرتمند در توليد آن نقش داشتند و سيروس مقدم هم كارگرداني اين سريال را برعهده داشت، اين سريال هم نيمهكار ماند تا بعد از پايتخت و خوابزده، اين سريال سومين سريال نيمهتمام سيروس مقدم لقب بگيرد! با اين حال اين سريال نزد مخاطب بسيار محبوب بود و حالا بعد از مدتها سيروس مقدم سكوت خود را شكسته است و از راز ساخت سریال جزیره و نا تمام ماندن این مجموعه تلویزیونی پرده برداشته است…
-شما سريال بسيار موفق پايتخت را در كارنامه داريد… در ابتدا برايمان بگوييد كه چرا هیچ سریالی نمیتواند جای پایتخت را برای مخاطبان تلویزیون بگیرد؟
*اين سوال هر سال با نزدیک شدن عید، تقریبا توسط همه کسانی که میبینم به عنوان اولین و جدیترین سوال، از من پرسیده می شود؟ امسال پایتخت داریم یا نه؟ گویی پایتخت به یکی از ارکان اصلی سفره هفت سین مردم تبدیل شده است. مطالبه مردم پایتخت است، هم از ما به عنوان سازندگان و هم از مدیران فرهنگی تلویزیون! اما چه بگویم!؟ پایتخت گویی، به یک خلاء فرهنگی و اجتماعی دهه ۹۰، پاسخگويی کرد. پایتخت حول محور خانواده و اعضا آن با همه خوبيها و بدیهایشان آینه تمام قدی بود از اوضاع ما در این دهه. گویی هر کسی، زاویهای از شخصیت خود را در این آینه میدید. ابتدا میخندید و سپس به فکر فرو میرفت و این یعنی رسالت و وظیفه اصلی یک اثر.
-برنامهای برای ساخت سریال جدید در پیش ندارید؟
*در حال حاضر مشغول مطالعه چند فیلمنامه هستم تا یکی را برای ساخت جدیتر کنم. اما متاسفانه فیلمنامهها برای من چنگی به دل نمیزند. یا تکراری هستند و یا از فضای ذهنی من دور. به دلیل وحشت از طرح موضوعات اجتماعی، دوستان ترجیح دادهاند به عالم فانتزی و خیال بپردازند که تصورش برای من سخت است. عجلهای ندارم برای ساختن فیلمنامه معمولی همیشه وقت است اما من ترجیح میدهم فیلمنامهای را کار کنم که به هیجانم بیاورد.
-سریال جزیره يكي از سريالهاي موفق سال گذشته بود كه ساخت آن با چالشهایی همراه بود… چرا ساخت مجموعه جزیره با توجه به پتانسیل تیم تولید و شخصیتهای قصه ادامه پیدا نکرد؟
*در این باره با یک مقدمه شروع میکنم. حدود ۳ سال پیش من سریال خوابزده، را برای روبیکا کار کردم. فصل اول خوابزده پخش شد، اما فصل دوم علیرغم اینکه تولید شد و تدوین و موسیقی و افکت و صداگذاریها انجام شد و آماده پخش گردید، متاسفانه به ناگهان پخش آن متوقف گردید و تا به امروز هم هیچ دلیل روشن و قانعکنندهای توسط پلتفرم روبیکا و توسکا به تهیهکننده ارائه نشده است! منظورم از این مقدمه این بود که مخاطبین و مردم نمیدانند که سیروس مقدم کارش را ساخته، آماده پخش کرده ولی پخشکننده، پخش را متوقف کرده و از چشم بنده میبینند. در صورتی که کارنامه کاری من در این ۴۰ سال و فیلمی که ساختهام بیانگر آن است که همواره، پروژههایم سر وقت شروع و سروقت تمام شده و سروقت پخش شده است. پس اشکال در جای دیگری است که باید بررسی و پیگیری شود که چرا خوابزده علیرغم آماده بودن فصل دومش پخش نمیشود؟ با این مقدمه میرویم سراغ جزیره… در ابتدا باید عرض کنم که جزیره، از ابتدا برای ۲۶ الی ۳۰ قسمت به هم پیوسته طراحی شده بود. فیلمنامه با اقتباس و برداشتی آزاد و از رمانهای پرفروش و کلاسیک فرنگی و ادغام آن با طرح فیلمنامه دلبر دلیر، علی طالبآبادی تبدیل به فیلمنامه جزیره برای یک فصل پیوسته ۲۶ الی ۳۰ قسمتی شد. یک سال پروژه مراحل نگارش را طی کرد و سپس با ابراز تمایل فیلیمو، فیلمنامه قانونا در اختیار فیلیمو قرار گرفت و قرار شد برای تولید پروژه بازنویسی مجددی انجام شود. فصل اولش که شامل ۸ قسمت بود آماده شد و ما فیلمبرداری را شروع کردیم و ۳ ماه گرم در کیش کار کردیم و سپس برای ادامه قصه به تهران آمدیم. حدود یک ماه در تهران پیش رفتیم که به ناگهان توسط تهیهکننده و به توصیه پلتفرم، شبانه دستور توقف پروژه داده شد! دوستان پلتفرم معتقد بودند که کار درنیامده و ضعیف است. آنها بارها راشها و مونتاژشدهها را دیده بودند و در جریان تمامی اجزاء کار بودند، حتی قسمت گریمها و لباسها و بازیگران. اصلا از ابتدا قراری بر ۲ فصل بودن جزیره نبود و اساسا فیلمنامه بر این فصلبندی طراحی نشده بود و یک قصه یکسره و پیوسته تعریف میشد. این مسائل همزمان شد با ورود ساترا به نمایش خانگی، اوضاع نگرانکننده اقتصادی و سرمایهگذاران و ترس از استقبال نشدن از کار و ضررهای مادی و شاید دیگر عواملی که نمیدانم و به این ترتیب پروژه حدود ۴۵ روز متوقف شد و تیم از هم گسست و بخش عمدهای از بازیگران و عوامل فنی به پروژههای دیگر پیوستند. بحث فصلبندی و فصل ۱ و ۲ تازه در این مقطع و چیزی حدود ۵ ماه بعد از شروع فیلمبرداری و یک سال و اندی بعد از نگارش بازنویسی جزیره، مطرح گردید و دوستان معتقد بودند که جزیره، ۲ فصل شود و به ۲ فصل ۱۵ قسمتی تبدیل گردد. بنده با این پیشنهاد مخالفت کردم و مطرح کردم که جزیره بر اساس ۲ فصل طراحی و نگارش نشده و بعداز ۸ قسمت کیش، باید بر اساس پایانبندی فصل اول در قسمت ۱۵، بار دیگر بازنویسی و طراحی شود وگرنه کار به مرور بیرمق میشود و تعلیق محکمی برای نگه داشتن مخاطب برای دیدن فصل ۲ ندارد. دوستان معتقد بودند که فرصت بازنویسی وجود ندارد و به سرعت باید فصل اول را تمام کنیم وگرنه تیم و گروه پخشوپلا میشود و این در حالی بود که در این وقفه ۴۵روزه، خودبهخود این اتفاق افتاده بود و گروه متلاشی شده بود. بنده وقتی استدلالات عجولانه و غیرحرفهای دوستان را شنیدم و باتوجه به تجربه تلخ ناتمام ماندن خوابزده از ادامه کارگردانی کار اعلام انصراف دادم. چون مطمئن بودم که لطمه اصلی این ناتمامماندن را مخاطب بیگناه ما میخورد که میبینید که اینگونه هم شد. در نهایت با وساطت و پادرمیانی چند ریش سفید قابل احترام و پیشکسوت و قول و قرارهای جدی و بعضا مکتوب و ضمانت اینکه وقفه چندانی بین فصل ۱ و ۲ نیفتد، من پیشنهاد آخر خودم را دادم. پیشنهاد کردم حالا که اصرار بر ۲ فصل شدن است. فصل کیش (۸ قسمت) که سر و ته داشت و از انسجام خوبی برخوردار بود را به عنوان فصل اول پخش کنیم و در این فاصله، معلوم میشود که آیا جزیره با استقبال روبرو میشود و ارزش سرمایهگذاری برای فصلهای بعدی را دارد یا نه؟ از سوی دیگر در همین فاصله پخش ۸ قسمت، فیلمنامه بر اساس این فصلبندی جدید، بازنویسی شود که متاسفانه به دلایلی که نمیدانم این پیشنهاد من مورد موافقت قرار نگرفت و شد این چیزی که میبینید. تناقض و تعارضی آشکار… از یک طرف جزیره از سوی مخاطبین استقبال میشود و از طرف دیگر با کمترین حجم تبلیغات و بیخبر ماندن از آمار ارقام فروش و سکوت محض تهیهکنندگان و پلتفرم، مورد غضب قرار میگیرد. یک پارادوکس کامل! من به نمایندگی از گروه عاشق و باانگیزه و زحمتکش جزیره به نوبه خودم از مخاطبین و مردم پیگیر سریال عذرخواهی میکنم و اگر بپرسند از ادامه جزیره چه خبر؟ با تاسف فراوان میگویم، از روز پخش قسمت آخر جزیره، من هم مثل شما در بیخبری کامل به سر میبرم.
-جنس این سریال با ساختههای دیگر شما متفاوت بود! مشخصا نگاهتان کمی در کارگردانی جزیره به سمت مدیوم سینما رفته است موافق هستید؟
*جزیره، داستانی کلاسیک و روایتی خطی و منطبق بر قواعد آکادمیک فیلمنامهنویسی نوشته شده است. یک قصه عاشقانه بر بستر مسائل اقتصادی و اجتماعی، جنگ همیشگی ثروت و فقر و استحاله آنها در یکدیگر، به همین دلیل برای اجرای کار و استراتژی کلی شاکله جزیره سعی کردم، قواعد کلاسیک را در فرم، نور، میزانسن و دیالوگها رعایت کنم. دوربین بازیگوشی نمیکند و متین و باوقار است. میزانسنها قابل تعریف و دکوپاژ با نمابندیهای معین انجام میشود. از این نظر جزیره، تجربهای تازه و متفاوت برای من است.
-به نظر داستانكهای سریال جزیره میتوانست داستانهای مفصلتری داشته باشد که انگار رها شده است! در این باره هم صحبت میکنید؟
*قصه جزیره، از آن جنس است که در چند قسمت اول، داستانكهايي را مطرح میکند مثل رابطه مهشید با کریم یا بچهدار شدن ماهک یا گذشته سها و کریم تا سپس در قسمتهای بعد در تهران به آنها مراجعه و رازگشایی کند که با ناتمام ماندن سریال جزیره طبیعتا این کاشت و برداشت، انجام نشد و بسیاری از قصههای فرعی الکن ماند.
-به نظرتان چرا سریال جزیره تا این حد توانست نظر مخاطبش را جلب کند؟
*سریالهایی که پایه و مبنای آنها بر اساس خانواده و روابط تلخ و شیرین اعضاي آن، پیش میرود و کشمکش بین آنها، همواره جذاب بوده است. از این لحاظ جزیره شبیه پایتخت است. عنصر تضاد و جابجایی عناصر تضاد، در فیلمنامه همواره جذاب است. تضاد بین فقر و ثروت، عشق و نفرت و در نهایت استحاله دختر فقیر در ثروت و پسر پولدار در فقر. انتخاب بهجا و درست بازیگران که در نقشهای خود باورپذیر بودند. زیباییها و جاذبههای توریستی کیش و کشورمان، همیشه مفرح بوده است. مخاطب در ۸ قسمت اول زیباییها، رنگ، نور و شادی و نشاط را در قصه و تصاویر میبینید و روح و روانش آرام میشود. از طرف ديگر در جامعه خشونتزده، ویروس مرگبار کرونا، اخبار و حوادث ناگوار جهانی و سریالهایی که با تاکید بر خون و خشونت وخیانت و جنایت هستند، جزیره مخاطب را برای دقایقی در فضای بیخشونت و استرس و روابط نامشروع و ناهنجار، دعوت میکند. جزیره سریالی سالم و پاستوریزه و ملودرامی عاشقانه با فضایی لطیف دارد که همین باعث شده که مردم، بخصوص نسل نوجوان وجوان ما به وجد بیاید. حضور جوانان مستعد و باانگیزه در کنار بازیگران حرفهای و با تجربه، انتخاب امیر مقاره برای نقش ارشد، انتخابی هوشمندانه بود که به خاطر محبوبیت ایشان در ماکانبند به همراه گویش رهام، باعث همراهی طیف وسیعی از نوجوانان وجوانان و عاشقان موسیقی پاپ با جزیره شد. پدرها و مادرها و فامیل، همراه فرزندان خود، سریالی سالم وخانوادگی را دیدند. موسیقی متنوع و با نشاط و تصنیفهای عاشقانه، در کنار استعداد و نبوغ امیر مقاره و شيوه بازیگریاش، موجب ایجاد هیجان و شور و نشاط و موج جدیدی از ارتباطات و چالشهای جدید در فضای مجازی را به تسخیر خود درآورد. ریتم تند و هیجانی و پرکشش در تدوین، مخاطب را با خود در گیر میکند. ضرب آهنگ و رعایت اصول تعریف درست قصه در تدوین، مخاطب را خسته نمیکرد و در خاتمه، مخاطب جوان، احساس بیاحترامی نمیکرد و اهمیت و توجه به خودش را درتمام ابعاد سریال احساس میکرد و علیرغم جوسازیها و گافگیریهای کودکانه و ایجاد جنگ زرگری برای تفرقه انداختن، به قصه اصلی و زحماتی که دستاندرکاران جزیره برای ارائه اثری استاندارد، توجه نمودند.
-همکاری و ساخت کار برای شبکه نمایش خانگی را پسندیدید؟ به نظر شما چقدر ما در این عرصه موفق عمل کردیم؟
*تولید آثاری شبیه آنچه در نمایش خانگی ما تولید میشود، در همه دنیا رایج است. بنابراین اصول و قواعد اینگونه سریالسازی، امتحان پس داده و تجربه شده است. در وهله اول مثلا پلتفرمها دلشان باید برای سرمایه خود بسوزد. طبیعتا برای تولید، میبایستی به دست آدمهای امین و باتجربه و کاربلد بسپارد. نظارت دائمی و جدی داشته باشد تا مطمئن شوند که پروژهها، طبق زمانبندی و بودجه پیشبینی شده پیش میروند. امیدوارم که جزیره تجربه خوبی باشد برای اینکه متوجه شده باشیم، چه کارهایی را نباید کرد و چه کارهایی را باید کرد.
-آیا نمیشود که بیغرض و بدون پیشداوری، این پارادوکس را ارزیابی کرد و سپس با شجاعت نتیجه را اعلام کرد؟
*عرضه نمایش خانگی، عرصه ارزشمند و کارآفرین و شجاعانهای است که اگر شفاف و زلال ریلگذاری شود، ما شاهد رقابت سالم و پیشبرندهای در عرصه سریالسازی خواهیم بود.