محمد حسينزاده
موزه سینمای ایران در آستانه روز ملی سینما ناگفتههای تورج منصوری از پیشکسوتان عرصه فیلمبرداری را منتشر کرده است. موزه سينماي ايران كه در سالهاي اخير سعي كرده تا با برترين چهرههاي عرصه هنر كشور گفتگوهايي صميمانه داشته باشد، در يكيدو سال اخير بخشي از اين مصاحبهها را منتشر كرده و بدين ترتيب علاقمندان به سينما نيز توانستهاند با بسياري از بزرگان اين عرصه بيشتر آشنا شده و خاطرات جذابي را از اين هنرمندان دنبال كنند. حالا در تازهترين گفتگوي منتشر شده، موزه سينماي ايران به سراغ تورج منصوري، فيلمبردار موفق، شاخص و پركار سينماي كشور رفته و خاطرات هنري وي را مرور كرده است.
تورج منصوری در ابتداي اين گفتگو با بیان اینکه اقوامش خراسانی هستند، گفت: در تهران به دنیا آمدم و بزرگ شدم. پسر خالهام از مشهد به تهران برای تحصیل آمده بود، او در خانهاش عکاسی و در آنجا عکس ظاهر میکرد و من هم در همان کودکی علاقمند شده بودم تا ببینم او در آن تاریکخانه چه کاری انجام میدهد و این کاغذ سفیدی که زیر نور قرمز تاریکخانه کمکم تبدیل به عکس میشد جادویی بود که من را ربود.
وی با بیان اینکه اولین کار حرفهای خود را در سینمای ایران به عنوان دستیار کارگردان انجام داده است، افزود: در اولین کار سینماییام دستیار زندهیاد یدالله صمدی برای فیلم مردی که زیاد میدانست، بودم. من با فرامرز معطر (فیلمساز قدیمی سینمای ایران) هیچوقت کار مستقل نداشتم و همیشه دستیار او بودم. یک پسر جوان عاشق اینکار بودم که عکاسی میکردم و اشتیاق زیادی داشتم تا کارهایی که او انجام میداد را یاد بگیرم و هیچوقت به عنوان دستیار از او طلب دستمزد نکردم و او هم با من طوری برخورد میکرد که شاگرد او هستم. خیلی دوران طولانی نبود اما دینی که به او دارم تا پایان عمر همراه من است.
تورج منصوری در بخش ديگري از صحبتهاي خود خاطرنشان کرد: یادم میآید وقتی قرار بود با دوربین دیجیتال کار کنم خیلی با آن آشنایی نداشتم زیرا تازه به ایران آمده بود. به دانشجوی خودم تورج اصلانی مراجعه کردم و از او کار با دوربین دیجیتال را آموختم. جالب است که یک روزی من به او آموزش دادم و یک روز از او چیز بهتری را یاد گرفتم و این امر خیلی قشنگ و فرایندی شیرینی است و یک روز به دانشجویی فیلمسازی را آموختم و یک روزی فیلمبردار فیلمش شدم و با افتخار هم کار کردم.
وی با بیان اینکه اولین فیلمی که به عنوان مدیر فیلمبرداری کار کرده است جادههای سرد بود، بیان داشت: در آن فیلم محمود کلاری هم حضور داشت و شیرینترین دوران کاری من ۲ فیلمی است که با محمود کلاری کار کردم، فیلمهای آنسوی مه و جادههای سرد. همچنین همراه با علی نصیریان که به عنوان استاد و برادر بزرگتر میشناسمش و عزتالله انتظامی که بسیار دوستان خوب و آدمهای فوقالعاده حرفهای بودند.
تورج منصوری درباره همکاری خود با مسعود جوزانی نیز توضیح داد: جوزانی از من خواست فیلم با من حرف بزن، را با او کار کنم. آقای آقاجانیان صدابردار را از تلویزیون آوردیم، ایرج شهزادی را که آن زمان با من کار میکرد به عنوان دستیار بود، من مدیر فیلمبرداری، محمد آلادپوش به عنوان فیلمبردار و محمود کلاری عکاس فیلم و علیرضا رئیسیان دستیار بود. فیلم با من حرف بزن، به عنوان دومین فیلم کوتاه جشنواره فجر شناخته شد که فیلم فوقالعاده موثری بود و بسیار در بین مخاطبان درخشید.
اين فيلمبردار برجسته و شاحص سينماي كشور با اشاره به بازیهای درخشان فردوس کاویانی نیز گفت: فردوس کاویانی از بازیگرانی بود که در چند کار درخشان از جمله بانو و در مسیر تندباد و یاد و دیدار با او کار کردم. یکی از بازیهای خوبی که از او در ذهن من مانده است اینکه وقتی فیلم اجارهنشینها را دیدم هنوز با او کار نکرده بود، دائم در ذهنم این بود که داریوش مهرجویی از این نقش عمله در فیلم چه بازی خوبی گرفته است. فردوس کاویانی را نمیشناختم و نمیتوانستم باور کنم که او فردوس کاویانی بازیگر است و عمله نیست. بسیار خوب بازی کرده بود و در باورم نبود که یک بازیگر میتواند تا این اندازه خوب بازی کند.
وی درباره آشنایی خود با داریوش مهرجویی نیز توضیح داد: داریوش مهرجویی را خیلی تحسین کردم که با یک فیلمبرداری که به نسبت او نام و نشانی ندارد و جوان است و تا به حال با او کار نکرده است برایش فیلمنامه میفرستد. از فیلمنامه هامون بسیار خوشم آمده بود. باهم برای این فیلم صحبت نسبتا طولانی داشتیم و در همانجا زندهیاد خسرو شکیبایی را دیدم که پیش داریوش مهرجویی آمد. یادم میآید آخرین پلان فیلم هامون را که میگرفتم. سوار ماشین مهرجویی بودیم و هامون پشت ماشین نشسته بود و صحنه معروفی که میگوید یک کم به راست یک کم به چپ خدایا یک معجره نشان بده، که یک اتوبوس از کنار او رد میشود و میخواهد به دره برود و پاهایش میلرزد. کلوزآپی که از او گرفته میشود دوربین روی شانه من است و من جای پای شاگرد در پیکان نشسته بودم و پلان و برداشت آخر از فیلم هامون را با حضور خسرو شکیبایی گرفتم. مهرجویی گفت بس (هیچوقت نمیگفت کات) و من کات کردم. از من پرسید چطور بود و من گفتم خوب بود و او در پاسخ گفت برای ما هم خیلی خوب بود. یادشان نبود که پلان آخر فیلم است. اصغر شاهوردی هم پشت سر هامون نشسته بود.
وی درباره همکاری خود با مسعود کیمیایی نیز گفت: وقتی با مسعود کیمیایی کار میکنیم کار کردن با آدمهای دیگر سخت است زیرا میداند چه میخواهد و به هیچ وجه گروه را اذیت نمیکند. به نظرم مسعود كيميايي يك فيلمساز شاخص و كاربلد است كه همه چيز را قبل از شروع كار در ذهن ميچيند و همه عوامل به خوبي و راحتي ميدانند كه قرار است چه كنند.
تورج منصوری در ادامه درباره ويژگيهاي شخصي خود بیان داشت: من یک ویژگی دارم که فکر میکنم اگر فیلمبردار ماندگاری شدم علتش همین یک ویژگی است. من تنها آدمی هستم که دوربینم به صحنه محرم است یعنی به هیچ وجه دوربین من نفر اول جلوی دوربین را اذیت نمیکند و بازیگر را محدود نمیکند. من معتقدم سینما یک شغل نیست بلکه یکجور زندگی است. کسانی که میخواهند وارد آن شوند باید متوجه باشند وارد عرصهای میشوند که شکل زندگی بیرون نیست، یکجور دیگری است. وقتی پشت دوربین هستیم و کلید را که میزنیم دیگر فرزند پدرمان نیستیم، دوستی نداریم، آن لحظه تمرکز یکپارچه فقط روی موضوعی داریم که دارد خلق میشود و این یعنی یک نوع اعتیاد که هیچ لذتی بیشتر از آن نیست.
تورج منصوري در بخش ديگري از صحبتهاي خود بيان كرد: دو بخش مختلف در سینما وجود دارد، یکی بخش فرهنگی و نرمافزاری است که حاصلش میشود فیلمنامهها، مفاهیم، معانی فرمها و… و بخش دیگر بخش مادی سینما است. یعنی انسانهایی که در سینما کار میکنند و ابزاری که با آن سروکار دارند. این بخش دوم بخش بسیار مهمی است به جهت آنکه به حیات و ممات انسانها مربوط میشود. آنچه بنده عرض میکنم نه جهتگیری سیاسی است نه نگاهی جناحی و گروهی! باعث تأسف است که بخش اعظمی از سرمایههای گرانبهای انسانی سینمای ایران بدون آنکه بتوانند تجربیات خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند در حال از بین رفتن هستند. بخشی در بیکاری و فقر زندگی میکنند، وضعیت بیمهای درستي ندارند و به این باور و اعتقاد رسیدهاند که دیگر شرایط برای زندگیشان فراهم نمیشود!
لازم به ذكر است كه تورج منصوری، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری از هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم هامون در سال ۱۳۶۸ و برنده لوح زرین بهترین فیلمبرداری از چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم جادههای سرد در سال ۱۳۶۴ بوده است.
